رقص پر شور نی

در زمزمه‌ی عشق، کلمات میلنگند…
دریافتم سخن عشق نه آن است که آید به زبان، پس گفت و شنود را کوتاه کردم و دست به نی بردم.
نی که او هم پر از حکایت ها و شکایت ها بود. این بار در نی ندمیدم‌؛ بلکه او را به روی کاغذ آورده تا حکایتی از بزرگی شود و سپس نوای موذنش، سماعی عارفانه گرفتند. چنان مستم کرد که دامنم از دست برفت؛ آری خط را یافتم، مونس همه ایامم‌شد و سپس روح بزرگانی چون حافظ و خیام و مولانا و …، در آن متجلی گشت،سر تسلیم فرود آوردم .
عمری از مشق دو تا بود قدم همچون چنگ
تا که خط من بیچاره بدین قانون شد
این بلا بر سرم از حسن خط آمد امروز
وه که خط سلسله ی پای من مجنون شد
براین باورم که شرح حال زندگی ام از خط هایم برون نیست، زیرا که من با حروف زندگی میکنم و آنها را بسان باغبانی وفادار کنار هم می آرایم، سبزشان میکنم و با آنها رها میشوم. در این‌رقص‌پرشور، نی و من، شاهد هستیم، نی نقل میکند و من یگانگی نستعلیقی را به آغوش میکشم که عطر نیاکانی را دارند.

خط و تغزل حافظانه

سرزمین ما ایران مانند قالیچه ی ابریشمی است که پر از نقش و نگار است و تار وپودش نرم و‌ رنگین است. تمام ملل به زیبایی اش اعتقاد دارند و من به عنوان زاده ی این سرزمین، به این قصه اعتقاد راسخ دارم و پایبند هنر،  فرهنگ و تمدن دیرینش هستم . این‌ سرزمین کهن، رنگ های بسیاری را در خود جای میدهد؛ آبی های تند و زردهای درخشان در همه جای آن به چشم میخورد. حتی  رنگ های درخشانی که در مکتب مینیانور داریم، در همان دوره ، در آثار باروک نمیبینیم.  این موضوع در آثارم بی تاثیر نیست چون در سرزمینی زندگی میکنم که  سرشار از رنگ است.  من همیشه سعی میکنم رنگ های سرزمین خودم را در آثارم جلوه بدهم. معتقدم رنگ ها برگرفته از روح نیاکان ماست. اکسیری برگرفته از خرد هنرمند و از شعر ژرف مردم است. همه ی این موضوعات براندیشه ی ما اثر دارد. آبی ها، فیروزه ای ها و سفیدهای رقصان که میتوان آن ها  را در فضاهای مختلف معماری دید. فردی چون من که در حوزه ی نقاشی آشنا است، حس موسیقیایی نقش و رنگ  را در روحیات خطی می بیند که سرشار از تغزل است. خط را با نقش و رنگ آرایش می دهد. حروف در فضاهای مختلف جلوه های اثربخشی دارد. در نهایت باید خطی را انتخاب کرد که یک شعر ژرف و یا سرمشق زندگی است و بعد با نوشتار، رنگ و فرم، ترکیبی خوش ساخت.

رقص پر شور نی

در زمزمه‌ی عشق، کلمات میلنگند…
دریافتم سخن عشق نه آن است که آید به زبان، پس گفت و شنود را کوتاه کردم و دست به نی بردم.
نی که او هم پر از حکایت ها و شکایت ها بود. این بار در نی ندمیدم‌؛ بلکه او را به روی کاغذ آورده تا حکایتی از بزرگی شود و سپس نوای موذنش، سماعی عارفانه گرفتند. چنان مستم کرد که دامنم از دست برفت؛ آری خط را یافتم، مونس همه ایامم‌شد و سپس روح بزرگانی چون حافظ و خیام و مولانا و …، در آن متجلی گشت،سر تسلیم فرود آوردم .
عمری از مشق دو تا بود قدم همچون چنگ
تا که خط من بیچاره بدین قانون شد
این بلا بر سرم از حسن خط آمد امروز
وه که خط سلسله ی پای من مجنون شد
براین باورم که شرح حال زندگی ام از خط هایم برون نیست، زیرا که من با حروف زندگی میکنم و آنها را بسان باغبانی وفادار کنار هم می آرایم، سبزشان میکنم و با آنها رها میشوم. در این‌رقص‌پرشور، نی و من، شاهد هستیم، نی نقل میکند و من یگانگی نستعلیقی را به آغوش میکشم که عطر نیاکانی را دارند.

خط و تغزل حافظانه

سرزمین ما ایران مانند قالیچه ی ابریشمی است که پر از نقش و نگار است و تار وپودش نرم و‌ رنگین است. تمام ملل به زیبایی اش اعتقاد دارند و من به عنوان زاده ی این سرزمین، به این قصه اعتقاد راسخ دارم و پایبند هنر،  فرهنگ و تمدن دیرینش هستم . این‌ سرزمین کهن، رنگ های بسیاری را در خود جای میدهد؛ آبی های تند و زردهای درخشان در همه جای آن به چشم میخورد. حتی  رنگ های درخشانی که در مکتب مینیانور داریم، در همان دوره ، در آثار باروک نمیبینیم.  این موضوع در آثارم بی تاثیر نیست چون در سرزمینی زندگی میکنم که  سرشار از رنگ است.  من همیشه سعی میکنم رنگ های سرزمین خودم را در آثارم جلوه بدهم. معتقدم رنگ ها برگرفته از روح نیاکان ماست. اکسیری برگرفته از خرد هنرمند و از شعر ژرف مردم است. همه ی این موضوعات براندیشه ی ما اثر دارد. آبی ها، فیروزه ای ها و سفیدهای رقصان که میتوان آن ها  را در فضاهای مختلف معماری دید. فردی چون من که در حوزه ی نقاشی آشنا است، حس موسیقیایی نقش و رنگ  را در روحیات خطی می بیند که سرشار از تغزل است. خط را با نقش و رنگ آرایش می دهد. حروف در فضاهای مختلف جلوه های اثربخشی دارد. در نهایت باید خطی را انتخاب کرد که یک شعر ژرف و یا سرمشق زندگی است و بعد با نوشتار، رنگ و فرم، ترکیبی خوش ساخت.

رقص پر شور نی

در زمزمه‌ی عشق، کلمات میلنگند…
دریافتم سخن عشق نه آن است که آید به زبان، پس گفت و شنود را کوتاه کردم و دست به نی بردم.
نی که او هم پر از حکایت ها و شکایت ها بود. این بار در نی ندمیدم‌؛ بلکه او را به روی کاغذ آورده تا حکایتی از بزرگی شود و سپس نوای موذنش، سماعی عارفانه گرفتند. چنان مستم کرد که دامنم از دست برفت؛ آری خط را یافتم، مونس همه ایامم‌شد و سپس روح بزرگانی چون حافظ و خیام و مولانا و …، در آن متجلی گشت،سر تسلیم فرود آوردم .
عمری از مشق دو تا بود قدم همچون چنگ
تا که خط من بیچاره بدین قانون شد
این بلا بر سرم از حسن خط آمد امروز
وه که خط سلسله ی پای من مجنون شد
براین باورم که شرح حال زندگی ام از خط هایم برون نیست، زیرا که من با حروف زندگی میکنم و آنها را بسان باغبانی وفادار کنار هم می آرایم، سبزشان میکنم و با آنها رها میشوم. در این‌رقص‌پرشور، نی و من، شاهد هستیم، نی نقل میکند و من یگانگی نستعلیقی را به آغوش میکشم که عطر نیاکانی را دارند.

خط و تغزل حافظانه

سرزمین ما ایران مانند قالیچه ی ابریشمی است که پر از نقش و نگار است و تار وپودش نرم و‌ رنگین است. تمام ملل به زیبایی اش اعتقاد دارند و من به عنوان زاده ی این سرزمین، به این قصه اعتقاد راسخ دارم و پایبند هنر،  فرهنگ و تمدن دیرینش هستم . این‌ سرزمین کهن، رنگ های بسیاری را در خود جای میدهد؛ آبی های تند و زردهای درخشان در همه جای آن به چشم میخورد. حتی  رنگ های درخشانی که در مکتب مینیانور داریم، در همان دوره ، در آثار باروک نمیبینیم.  این موضوع در آثارم بی تاثیر نیست چون در سرزمینی زندگی میکنم که  سرشار از رنگ است.  من همیشه سعی میکنم رنگ های سرزمین خودم را در آثارم جلوه بدهم. معتقدم رنگ ها برگرفته از روح نیاکان ماست. اکسیری برگرفته از خرد هنرمند و از شعر ژرف مردم است. همه ی این موضوعات براندیشه ی ما اثر دارد. آبی ها، فیروزه ای ها و سفیدهای رقصان که میتوان آن ها  را در فضاهای مختلف معماری دید. فردی چون من که در حوزه ی نقاشی آشنا است، حس موسیقیایی نقش و رنگ  را در روحیات خطی می بیند که سرشار از تغزل است. خط را با نقش و رنگ آرایش می دهد. حروف در فضاهای مختلف جلوه های اثربخشی دارد. در نهایت باید خطی را انتخاب کرد که یک شعر ژرف و یا سرمشق زندگی است و بعد با نوشتار، رنگ و فرم، ترکیبی خوش ساخت.